نه فقط بنده به ذات ازلی می نازد
ناشر حکم ولایت به ولی می نازد
گر بنازد به علی شیعه ندارد عجبی
عجب اینجاست خدا هم به علی می نازد
اگر خلق عالم علی را می شناختند ، دوستش میداشتند و اگر خلق عالم علی را دوست میداشتند ، جهنم آفریده نمیشد
در اشکهای من وضو بگیر
سرچشمه اش تویی
ساکت زلال و داغ
سجاده ات تمام تنم
در من بخوان نماز
آرام تر بخوان
وقتی تمام شد
با عشق بوسه زن
بر مٌهر لبهایم
لیلا
از تو و عشق فاصله دارم
شب به کابوسهای من وصل است
خنجر از پشت میخورم چونکه خوب مُردن همیشه یک اصل است
شهر از دود و سکس پر شده است
من
از آیینه احمقانه ترم
دخترک التماس میکندم بلکه یک شاخه گل از او بخرم
تو هنوزم به فال معتقدی؟
از تو و عشق فاصله دارم همچنان از سکوت میترسم
همچنان خواب تلخ میبینم از بلندی... سقوط... میترسم
...
ساعت از نیمهشب گذشته و تو باورت میشود که میمیری
از تو و عشق فاصله دارم
نامههای مرا که میگیری؟
-میثم یوسفی
دلم تنگ شده
درگیر اطرافم شدم شاید که از یادم بری
با آدمای مختلف با عشقهای ظاهری
میشد فراموشت کنم بارون اگه یکریز بود
میشد فراموشت کنم ساعت اگه پاییز بود
این روزها حالم بده هم عاصیام هم گوشهگیر
برگرد و بیگریه فقط سیگار رو از دستم بگیر
میگن هوا خیلی بده باید که خاموشت کنم
شوخی نداره زندگی باید فراموشت کنم
فراموش کرده ام ...
همین چند سطر
دنیا به همین چند سطر رسیده است
به اینکه انسان کوچک بماند، بهتر است
به دنیا نیاید، بهتر است
اصلا این فیلم را به عقب برگردان
اصلا این فیلم را به عقب بر گردان
آنقدر که پالتویِ پوستِ پشتِ ویترین پلنگی شود که می دود در دشت های دور
آنقدر که عصاها پیاده به جنگل برگردند
و پرنده گان دوباره بر زمین
زمین؟
نه! به عقب تر برگرد
بگذار خدا دوباره دست هایش را بشوید
در آیینه بنگرد
شاید تصمیم دیگری گرفت !
(گروس عبدالملکیان)
شاید هم من باید تصمیم دیگری بگیرم... شاید
پاورقی: زندگی خیلی زیباست به جز دلتنگی ایران همه چیز آهنگ لذت می نوازد