تلخ

از تو و عشق فاصله دارم          
            شب به کابوس‌های من وصل است
خنجر از پشت می‌خورم چون‌که خوب مُردن همیشه یک اصل است 

شهر از دود و سکس پر شده است
من
    از آیینه احمقانه ترم
              دخترک التماس می‌کندم بلکه یک شاخه گل از او بخرم

تو هنوزم به فال معتقدی؟        

از تو و عشق فاصله دارم         هم‌چنان از سکوت می‌ترسم
هم‌چنان
خواب تلخ می‌بینم          از بلندی... سقوط... می‌ترسم
...

ساعت از نیمه‌شب گذشته و تو باورت می‌شود که می‌میری

از تو و عشق فاصله دارم   
                                        نامه‌های مرا که می‌گیری؟

-میثم یوسفی 

 

 

دلم تنگ شده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد