زرق و برق

---

نظرات 1 + ارسال نظر
همسایه یکشنبه 26 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 09:47 ق.ظ http://minoom.blogsky.com

سلام
نمیدونم این حس نوشتن آدم رو دگرگون میکنه حس عجیبیه من حوصله ندارم از زندگی تعریف کنم بگم به به لذت ببرین دنا شیرینه اما فقط هم تلخی ها رو نمی بینم.
من محمد ۲۳ ساله دانشجوی مهنذسی عمران کمی بیکار عاشق یه دختر که از ۱۳ اسفند بعد از ۳ سال با من قهر کرد من با نوشتن دوباره بهش رسیدم اون با مزه است جدایی ما داستانش مفصل اما خواهر بزرگش که ازدواج نکرده بود خیلی دخالت میکرد تا جایی که به درگیری فیزیکی هم کشید الان دارینم رابطه مون رو سر و سامان میدیم من با کار زن مخالف بودم و ... که دارم رفتارم رو تصحیح میکنم اما هنوز هم با شجریان چای داغ قند پهلو و زمزمه مرغ سحر زنده ام.
محمد ومینو
دیدی چقدر نوشتم
یا علی

چه پر فراز و نشیب...
من همیشه فکر می کردم بیست سالگی برای آقایونو همینطور خانمها زوده که تصمیم به انتخاب شریک زندگی بگیرند... اما شاید تو داری بهترین کار را می کنی چه خوب که با نوشتن دوباره بهش رسیدی ...
شجریان هیچوقت گوش ندادم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد