خیلی دور اما نزدیک !

  

 

 تموم راه تو فکر تو بودم٬ تنم با پای خسته م راه نیومد
زمین از لحظه هام هر لحظه کم شد، ولی پس کوچه ها کوتاه نیومد
شبی که ناله هامو خاک می خورد، شبی که شونه هاتو باد می برد
شبی که تو دلت خوش بود اما٬ یکی توی اتاقش داشت می مرد

شبی که باد توی خونه پیچید، چی می شد اشکو تو چشمام ببینی؟
چی می شد پا به پام باشی چی می شد، شده یه لحظه هم با من بشینی؟
شبی که خونه دنبال تو می گشت٬ کدوم جاده تو رو از من جدا کرد؟
کدوم روزٍ کدوم ماهِ کدوم سال منو آواره ی این کوچه ها کرد؟

تموم روز تو فکر تو بودم٬ تموم ماه با فکر تو سر شد
تموم هفته ها بوی تو رو داشت٬ دلم صد سال بی تو پیر تر شد
همین روزاست برگردی ببینی٬ نمی شه روبروی من بشینی
همین روزاست عادت کرده باشم٬ همین روزاست برگردی ببینی...

تموم راه تو فکر تو بودم...

 

(محمد نویری)

 

 

 

 ---

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد